• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : يا مادر....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام نرگس خانم

    خوبيد؟

    + ... 

    يكي از كتبي كه بسيار سفارش شده است

    ولي كو خواننده

    كتاب در محضر لاهوتيان

    شرح حال شيخ جعفر مجتهدي است

    التماس دعا

    حضرت علي (ع) ميفرمايند:شما مانند مريض هستيد وخداوند مانند دکتر همانطور که دکتر هر دوايي داد انسان نبايد اعتراضي کند، به خدا هم اعتراض مکن،و حلال اورا حلال و حرام او را حرام بدان!وقتي دکتر براي تقويت بيمارش به او ميگويد بايد چلوکباب بخورد ،يا عمل دارد و نبايد چيزي بخورد يا بعد از عمل بايد سوپ بخورد حال اگر شخص آخري اعتراض کند و داد بزند و فحش بدهد که چرا به آن بيمار چلو کباب دادي و به سوپ دادي!آيا عمل اين شخص عاقلانه است؟آيا ميتواند به پزشک خود اعتراضي بکند؟مسلم است که نه!پس مانيز حق اعتراض به خدا را نداريم!چرا که او به حکمت و دلايل امور آگاه است بهترين کار اين است که راضي به رضاي حق باشيم

    ايت الله مجتهدي تهراني

    + مسيحا 

    سلام بانو

    به يه بنده خدايي مي گفتم ما كه امام رو درك نكرديم خوش به حال اونايي كه درك كردند...

    هماره برقرار

    رسول اکرم به اباذر غفاري ميفرمايند:اي اباذر پنج چيز را قبل از پنچ چيز غنيمت بشمار1:جونيت را قبل از پيري2:و صحتت را قبل از مريضي3:و بينيازيت را قبل از فقر4:و فراقتت را قبل از اشتغال4:و زندگيت را قبل از مرگ اگر از اين نعمتها استفاده کردي،خدا هم اين نعمتها را زياد ميکند.لأن شکرتم لازيدنکم

    اينم يه دو بيت شعر ناب

    فاطمه :

    بگذار كس نفهمد در پشت در چه بگذشت

    من لب نمي گشايم ، محسن زبان ندارد

    علي :

    كس ندانست پشت در به تو و من چه گذشت

    تو نفس مي زدي و من ز نفس افتادم

    هماره ...

    سلام

    به بانوي با معرفت !

    خيلي خوشحال شدم وقتي نظرت رو توي كرشمه ديدم

    اي كاش توي آرشيوها رفته بودي و قسمت فاطميه رو مي ديدي

    يه متني از زبان بي بي نوشته بودم كه با اعتراض عده اي مواجه شد كه وقتي برش داشتم همه باز اعتراض كردند ...

    حالا هم بيا و اون متن رو بخون و نظر بده شايد تو هم مخالف باشي !

    نمي دونم چي بگم ، من نمي تونم خيلي احساسي و با ترس و لرز متن بنويسم دوست دارم حقايق رو توش بگم تا همه بدونن ولي ...

    دوست دارم از اين به بعد هميشه نظرهات رو توي كرشمه ببينم و هر وقت هم كه به روز كردم حتما خبرت مي كنم ...

    هماره عاشق ...

    يک شبي مجنون به خوابي ناز رفت

    واندر آن خوابش دلش بي تاب و تفت

    ديد در خوابش جمال ليلي اش

    صد هزاران ناله اي ديوانه وش

    گفت اي ليلي جان جان من

    بي تو آرامي ندارد جان من

    گر تو نايي در برم جان مي دهم

    بي تو اي سرو روان در آتشم

    اي تمام آرزوهاي دلم

    عشق تو سرمايه ي پر حاصلم

    ناز چشمانت دلم ديوانه کرد

    صد هزاران خانه را ويرانه کرد

    لب گشا اي ماه تابان رخ نما

    تا کنم صد هزاران جان فدا

    دست من گير دلم ياري نما

    تا کنم جانم به قربانت مها

    زلف تو کشاف اسرار من است

    چشم تو سر چشمه ي جان وتن است

    از عطش سوز دلم آبي بده

    گشته بي تاب اين دلم تابي بده

    دردمند و ناله دارم ماه من

    ترسم اين جان را بسوزد آه من

    گفت ليلي اي شکوه عاشقان

    اي صدايت گشته پژواک جهان

    اي همه اسرار عشق و عاشقي

    اي شکوهت در جهان ها مدعي

    ناز چشمانم ز چشم ناز توست

    صوت زيبايم زگل آواز توست

    من ز سوز عشق تو گشتم پديد

    اين جهان چون سوز تو سوزي نديد

    جذبه ي عشق تو من را آفريد

    ناي و آواز تو بر عالم رسيد

    اتحاد عشق و معشوق از تو هست

    جز به خاک عشق صد ها کوه پست

    صد هزاران ليلي و مجنون تويي

    با شهيدان غرقه ي در خون تويي

    من همان عشقم که در ليلي فتاد

    داغ هايي بر دل مجنون نهاد

    من همان عشقم که در فرهاد بود

    تيشه را بر فرق او بنواخت زود

    گشته خانه در ميان دل مرا

    با غريبان جهان من آشنا

    ليلي و مجنون و فرهادي دگر

    لحظه لحظه مي روند و سر به سر

    لحظه ها مجنون و ليلي گشته اند

    عاشقانت را به غمزه کشته اند ....

    + ... 

    بمان

    بي من