بعد از شما به سايه ي ما تير ميزدند
زخم زبان به بغض گلوگير ميزدند
پيشاني تمامي شان داغ سجده داشت
آنان که خـــــــيمه گاه مرا تير ميزدند
اين مردمان غريــــــبه نبودند، اي پدر
ديروز در رکــــاب تو شمشير ميزدند
غوغــــــاي فتنه بود که با تيــــــغ آبدار
آتــــــش به جان کودک بي شير ميزدند ...
التماس دعا.