• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : باز باران....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    زيبا بود

    اينهمه خنجر دل کس خون نشد
    اين همه ليلي،کسي مجنون نشد

    آسمان خالي شد از فريادتان
    بيستون در حسرت فرهادتان

    کوه کندن گر نباشد پيشه ام
    بويي از فرهاد دارد تيشه ام

    عشق از من دور و پايم لنگ بود
    قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

    گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
    تيشه گر افتاد دستم بسته بود

    هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
    فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

    هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه!
    هيچ کس اندوه ما را ديد؟ نه!

    هيچ کس اشکي براي ما نريخت
    هر که با ما بود از ما مي گريخت

    چند روزي هست حالم ديدنيست
    حال من از اين و آن پرسيدنيست

    گاه بر روي زمين زل مي زنم
    گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

    حافظ ديوانه فالم را گرفت
    يک غزل آمد که حالم را گرفت:

    " ما زياران چشم ياري داشتيم
    خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم