سلام.روز جانباز نزديكه واينجور موقعها ميرم توحال وهواي سالهاي جنگ(دفاع مقدس) وچندساليه كه با ديدن يك فيلمميخندم.گريه ميكنم
خلاصه حال ميكنم..بخشي ازديالوگش رو ميفرستم گرچه طولانيه ولي ارزش يه بار ديگه ديدن شنيدن ويا خوندنو داره صلاح ديدي بذار همه بخونند
.......
يكي بود يكي نبود . يه شهري بود خوش قد و بالا ،آدمايي داشت محكم و قرص، ايام ،ايام جشن بود ،جشن غيرت، همه تو اوج شادي بودن كه يهو يه غول حمله كرد به اين جشن؛ اون غول،غول گشنه اي بود كه مي خواست كلي از اين شهر رو ببره . همه نگران شدن. حرف افتاد با اين غول چي كار كنيم ؟ ما خمار جشنيم . بهتره سخت نگيريم . اما پير مراد جمع گفت : بايد تازه نفسا برن به جنگ غول ، قرعه به نام جوونا افتاد. جوونايي كه دوره كركريشون بود ،رفتند به جنگ غول . غول،غول عجيبي بود ؛يه پاشو ميزدي ،دو تا پا اضافه مي شد ؛ خلاصه چه دردسر ، دست و پاي آقا غول رو قطع كردن و خسته و زخمي بر گشتن شهرشون كه ديدن پيرشون سفر كرده .يكي از پير جووناي زخم چشيده جاشو گرفت. اما يه اتفاق افتاده بود ، بعضي ها به اين جوونا يه جوري نگاه مي كردن كه انگار غريبه ميبينن ؛شايد هم حق داشتن ! آخه اين جوونا با غول جنگيده بودن ،جنگيدن با غول يه آدابي داشت كه اونا بهش خو كرده بودن .دست و پنجه نرم كردن با غول زلالشون كرده بود شده بودن مثل لصحاب كهف . ديگه پولشون قيمت نداشت اونايي كه تونستند خزيدن تو غارشون و او نايي كه نتونستند مجبور به معامله شدن...
يــا عـــلـي مــَدد
سلام بانو
بابا حافظ بابا شعر بابا 31 نظر بابا ...
هماره برقرار
يا ليلي
آقاي مجتهدي به سالارش اقتدا كرد...مهم اين است مه او بر عهدش استوار بود و حسيني رفت و هنوز باقيست..
سلام گلم
دلم مي خواد بيام
اما روم نميشه تو صورتشون نگاه كنم...
چه كرديم ما؟
چه؟
آقاي اسفندياري از كجا پيداش كنيم؟!
اگر شد ميام ساعت 10
بســـم رب الحسين
از عـرش صـــداي ربــّـنـا ميــآيــد آواي خوشِ خدا خدا ميــآيد
فــردا كه درهاي بهشت باز شوند مهمان خدا ز كــربلا ميــآيد
باسلام ،فرارسيدن ماه شعبان المعظم كه هفته اولش مصادف است با
ميلاد ابا عبدالله الحسين واباالفضل العباس وبويژه تولد حضرت علي اكبر.ع.
(روز جوان)رابعموم هموطنان وبخصوص شماعزيزان تبريك تهنيت عرض مينمايم...موفق ومويد باشيد..يـاعــلـي مـــدد
كــربـلا مـَديون مشك ســاقـي است
تا خدا هست كربلا هم بـاقـي است
سلام،حركتتون جهت ديدار باهمونايي كه بقول شماهمچون شمع ذره ذره درحال آب شدنن خيلي خوبه ولـــــــــــي جانبازي راتو همون آسايشگاه ميشناسم كه دُرست همين ايام هيچ كس را به ملاقات نميپذيره!!!!بهش حق ميدم چراكه خودم هم اگه خدا بخوادعضوي از اونام ولي به شكرخدا اندك توان حركت هست وبيرون از آسايشگاه ميون همين مردمم !!!
شماهم خيلي ظالميد!! آخه اين درسته سالي1بارآقايان بالانشين در روز ميلاد (ارباب وفا)عباس.ع.برا گرفتن عكس يادگاري سربالايي خيابون ثارالله رابزحمت بيفتند..بگذريم كه گفتني زياداست...
بگذريم كه درآخربايد گذاشت وگذشت...
ازتو بگذشتم وبگذاشتمت بادگران
رفتم ازپيش تو اما عقب سر نگران...!!!
ببخش اگه مزاحم شدم..بخاطر جانبازي و دردهاي جسمي و بيخوابي گشت ميزدم تو وبلاگها كه فراخوانتوديدم....
حق يار و ياورتان....يـاعـلــي مــــدد
جانبازقطع دو پا:شاكري
سلام خانومي !!چه طوري؟ معلوم هي كجايي؟؟؟ ها؟؟ بعد هم اين اي دي چرا اين جوري شده ؟؟ از هك نشدنش مطمئني ؟؟ بعد هم اين رقيه خانوم ما رو نديد ي ؟؟؟ مي زنم ...يهو ديدي خون به پا شد ها ها ؟؟؟ حالا اينها باشه واسه پاي تلفن !!!! خانومي ادرس رو بايد دقيقتر بدي //خوب؟ ملت گم ميشن !!!! باور كن ! ببين اين اقاي اسفندياري هم اخه ..اين جوري خبر... بايد بگي كجا برن... بعد هم گلكم ... اين كد بارون رو از بلاگت بردار .... خيلي سنگين مي كنه
بعد هم فك كنم 2 ماه پيش قرار بود در اين جا تخته بشه... خوشم مياد. ..بلاگت برات شده ... بابا اين اسماعيلت (ع)رو ول كن ! قرباني به همين ميگن... ديگه.. حالا بيا و مث اين رقيه بگو.. هدايت.... نيدونمم هر جور راحتي .. من كه ولش كردم ..از بيخ..راحتتتتتت دلت اب !!! ! كشتي ما رو ! حالا بي خيال ! برات شماره و ادرس رو مي ذارم.... اين بي وفا رو هم ديدي بگو... خيلي ..يعني خيلي ... ادم خب نيس بسيجي از اين نوع باشه ! خوبيت نداره....!!!
من يه حالي از اين رقيه بگيرم... يه حالي بگيرم.... من اگه گذاشتم اين سالم بعد از وا شدن دانشگاه از دانشگاه بياد بيرون !!!! خلاصه يا شهيد ميشه يا جانباز 70-80%
به هر حال اگه ترس از به عذاب افتادن فرشته بعد از رفتن رقيه به سراي باقي (باغي ؟) نبود كه تا حالا ... اخ آخ ..غيبت شد ... تقصير خود نامردشه كه نمياد ادم تو روش بگه !!!
خب خانومي.. وشما هماهنگ كن.. ما هستيم ... در خدمت...
البت قلبا طاقت ندارم و فك نكنم دووم بيارم..ما فقط هماهنگ رو هستيم.... ما طاقت نداريم! اخه عذا ب وژدان مي گيرم... يعني..بيام با چه رويي ..ما بچهها رو هماهنگي م يكنيم ... بد خودمون ژشت در وايميسيم.. بيشتر از اين از دستم بر نمياد ..... باور كن... خدا شاهده اغراق نمي كنم !!!
سلام نرگس عزيز.
چه كار آسموني و قشنگي...
خيلي وقته كه دلم ميخواد يه ديدار داشته باشم.
ايشالا كه قسمت بشه.
التماس دعا.
يا علي.
عاشقي كه رنگ از معشوق نگيرد
در عشقش صادق نيست
آخرين كلامي بود كه شيخ جعفر مجتهدي در حالت كما گفت
سرش را بريدند تا بتواند از گلويش نفس بكشد
داشت خفه مي شد
نفس كشيد
اما با سر بريده ...
نمي دانم
پزشكان
آخر فهميدند
چرا سرش را بريدند ...
از طرف ما هم نايب باشيد
وقت زيارت ...
سلام
چه فرقي مي كنه كه بريد ديدن جانبازا ؟...