مستي سرخ...
...
تمام قافيه هايم فدايتان آقا
رديف و بيت و غزل هم برايتان آقا
شما كه ماه و ستاره ن آقادچارتان شده اند؛
عجب ... چه خالق خوبي! خدايتان آقا
چقدر تشنه ام امشب، چقدر بي تابم
چقدر ساده شدم مبتلايتان آقا
نمي رسند ... نه! اين دستهاي كوتاهم
چقدر فاصله تا دستهايتان آقا؟!
صداي نوحه و ماتم دوباره مي آيد
و مي كند دل غمگين هوايتان آقا
دوباره دسته و زنجير و ظهر عاشورا
و من ... شهيد تبِ كربلايتان ... آقا
در اوج اين غزل عاشقانه خواهم سوخت
چقدر واژه بريزم به پايتان آقا ؟!
بهمتنسادهي اينشعر...نه!نمي گنجيد
تمام قافيه هايم فدايتان آقا