وبلاگ :
من و گل نرگس
يادداشت :
معرفتم معرفتاي قديم!
نظرات :
1
خصوصي ،
25
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
درد عشق
اينکه مدام به سينه ات مي کوبد، قلب نيست؛ ماهي کوچکي است که دارد نهنگ مي شود. ماهي کوچکي که طعم تنگ بلورين، آزارش مي دهد و بوي دريا هوايي اش کرده است.قلب ها همه نهنگانند در اشتياق اقيانوس . اما کيست که باور کند در سينه اش نهنگي مي تپد! ...آدم ها ، ماهي را در تنگ دوست دارند و قلب ها را در سينه ... ماهي اما وقتي در دريا شناور شد، ماهي ست و قلب وقتي در خدا غوطه خورد، قلب است. هيچ کس نمي تواند نهنگي را در تنگي نگه دارد؛ تو چطور مي خواهي قلبت را در سينه نگه داري؟ و چه دردناک است وقتي نهنگي مچاله مي شود و وقتي دريا مختصر مي شود و وقتي قلب خلاصه مي شود و آدم، قانع. اين ماهي کوچک اما بزرگ خواهد شد و اين تنگ بلورين، تنگ و سخت خواهد شد و اين آب ته خواهد کشيد. تو اما کاش قدري دريا مي نوشيدي و کاش نقبي مي زدي از تنگ سينه به اقيانوس. کاش راه آبي به نامنتها مي کشيدي و کاش اين قطره را بگذريم ... دريا و اقيانوس به کنار. نامنتها و بي نهايت پيشکش. کاش لااقل آب اين تنگ را گاهي عوض مي کردي . اين آب مانده است و بو گرفته است. و تو مي داني آب هم که بماند مي گندد، آب هم که بماند لجن مي بندد. و حيف از اين ماهي که در گل و لاي، بلولد و حيف از اين قلب که در غلط بغلتد!