سزار مي بيني
اين هم يه جور ساكت شدنه
سكوت هم مثل همه مظاهر عالم هزار جلوه داره
و هر جلوه اي براي اهلش تجلي مي كنه
بگذريم
يادم نرفته
روضه ي شب دهم مانده و شب يازدهم
به هزار هزار حكمت نفهميده
نشد بنويسم
ما نرفتيم
ما رو بردن
آوردن
حالا مي گم چرا
اما مي خواهم قبلش بگم
همه اينها كه مي نويسم روضه هست ها
بماند ...
باورم نمي شد برم
هر سال محرم يه طوري مي شد
اما امسال
مرا مرگ فراگرفته بود
ميت شده بودم
شما نمي دانيد
به قول يه بنده ي خدا
ما كه خودمان مي دانيم چه كاره ايم حالا گيرم همه عالم چيز ديگري بگويد
فرقي نمي كند ...
باز بگذريم
به قول سزار دارم بيشتر روضه ي خودم رو مي خونم
حالا مي گم
آروم آروم