• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : گريه بر مردي كه نيست!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 38 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باز نگاهم كرد

    و من باز تشنه ي حكمت اين ننوشتن

    گفت شايد مي خواستم شبي روضه ي شب دهم و يازدهم را بخواني كه

    همه

    رفته اند ...

    همه از دور آل الله پراكنده شده اند

    پراكنده تر از قبل

    پراكنده تر از نبودنشان ... باز گفتم چشم

    گفت سير نشدي ؟

    نگاهش كردم

    گفت باشد

    باز مي گويم

    شب دهم را نمي توان نوشت بدون شب يازدهم

    اصلا شب يازدهم هميشه با شب دهم است

    تو نمي تواني جدايشان كني

    اين دو شب هميشه با همند

    روضه ي شب دهم و يازدهم

    يكي است

    نگاهش كردم

    نگاهم را خواند

    او روضه ي مرا مي خواند

    نه من روضه ي او را

    گفت نفهميدي شب دهم و يازدهم را شبي است به وسعت عالم

    اري اري

    هركجا برويم آخر سر از شب قدر درمي آوريم

    شب قدري از ازل تا ابد

    همه عالم را فراگرفته

    همين شب قدري كه

    ميان شب دهم هست و يازدهم

    و چه شبي است اين شب قدر

    و ما ادرئك ما ليله القدر

    امشب خيلي روضه طول مي كشه

    از همين اولهاي روضه بگم

    امشب هروقت خسته شدي يه ياعلي بگو و برو

    تموم نميشه

    هرچي بخوري تموم نميشه

    شايد من و تو سير بشيم

    اما روضه اي اين شب تموم نميشه

    روضه ي شب دهم و يازدهم تموم نشدنيه