علي زيباترين نقش خداست
همه رنگي را خدا ميان وجودش قلم زده
همه را از اعلي ترين رنگ اش
اگر خوب ببيني
وقت وصال آب با آب
وقت نزول قرآن
شب بيست و يكم ماه مبارك
دست كم سه رنگ رخسار علي را زيبا كرده بود
سبز از جنس كبودي آب
سرخ از جنس كوچه هاي خوني
سپيدي از جنس موهاي ياس
چشمهايش را نگفتم
چشمهايي به رنگ شب قدر
بچه ها دروش را گرفته بودند
حسنين و زينبين
ناگهان علي فاطمه شد
نگاهي مادرانه كرد چنان به بچه ها كه
همه ياد آغوش فاطمه افتادند
پريدند بغل بابا
فاطمه زنده شده بود ميان تن علي
همانطور كه فاطمه علي شده بود وقت وداع