• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : دلم تنگ است....
  • نظرات : 2 خصوصي ، 88 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ميثم 
    باز باران بي ترانه
    باز باران ,با تمام بي کسي هاي شبانه
    مي خورد بر مرد تنها ,مي چکد بر فرش خانه
    باز مي ايد صداي چک چک غم...باز ماتم
    من به پشت شيشه ي تنهايي افتاده
    نمي دانم...نمي فهمم
    کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟؟؟؟
    نمي فهمم, چرا مردم نمي فهمند
    که ان کودک که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد
    کجاي ذلتش زيباست؟؟؟
    نمي فهمم..کجاي اشک يک بابا
    که سقفي از گل و اهن به زور چکمه هاي باران
    به روي همسر و پروانه هاي مرده اش ارام باريده
    کجايش بوي عشق وعاشقي دارد؟؟؟
    نمي دانم..نمي دانم چرا مردم نمي دانند
    که باران, عشق تنها نيست
    صداي ممتدش در امتداد رنج اين دلهاست
    کجاي مرگ ما زيباست...نمي فهمم!!!!؟
    ياد ارم, روز باران را
    ياد ارم مادرم در کنج باران مرد
    کودکي ده ساله بودم
    مي دويدم زير باران..از براي نان
    مادرم افتاد
    مادرم در کوچه هاي پست شهر ارام جان مي داد
    فقط من بودم و باران و گل هاي خيابان بود
    نمي دانم
    کجاي اين لجن زيباست؟؟؟؟
    بشنو از من, کودک من
    پيش چشمم, مرد فردا
    که باران هست زيبا از براي مردم زيباي بالادست
    و ان باران که عشق دارد ...فقط جاريست براي عاشقان مست
    و باران من و تو درد و غم دارد