چکيد قطره اشکي به سينه و گفت زوال غصه سر آمد نگار مي آيد:::
کمي خموش گمانم ز سرزمين حجاز صداي آمدن تک سوار مي آيد:::
شکستي ساقيا فداي سرت سبو شکسته هم شبي به کار مي آي:::