راستي يادتان هست شب نهم را
گفتم شب نهم شب قرباني شدن تن نيست يادتان هست
بايد روح را فداي مولا كرد
اين ارواحي كه قربان مولا شدند
اگر خوب ببيني
از شب نهم ياد گرفتند قربان شدن را
انگار شب نهم اينجا هم باب الحوائج است براي شبهاي دهم و يازدهم
و اين باب بودن را عجيب ارث برده از پدرش
كه فرمود انا مدينه العلم و علي بابها
و باب الحسين شدن اگر بداني يعني چه
باب الحسين شدن يعني باب همه عالم شدن
يعني چارچوبي كه پاي زوار حسين را مي بوسد
يعني طاقي كه بر سر همه زوار حسين سايه مي اندازد
يعني تكيهگاهي كه زوار حسين بر او تكيه مي كنند براي وارد شدن به حرم حسين
يعني ...
خيلي نوشته ام
نمي توانم بنويسم شان
مي دانم
ما مرد شب دهم نيستيم و شب يازدهم
باقي بماند براي شبهاي دگر ... اگر شب مان دراز باشد
يا ليلي