• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : دلم تنگ است....
  • نظرات : 2 خصوصي ، 88 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6      
     

    من شرمنده م كه تاخير داشتم

    گاهي سيستم دربست مال منه

    اما گاهي مثل امروز تا ميشينم

    بلندم ميكنن

    سلام نرگسي خودم....

    salam

    khoobid?

    man shomaro link kardam

    luck bashid

    by

    + غريب 
    سلام واقعأ باران رو شما درك كردين حس قشنگ با تو بودن در فاصله هاي هر ثانيه با مسافري غريب شايد اين سرنوشت است كه باران را از نگاهت بخوانم باشد كه غبار غربت را از دلم بشويد...............................غريبه تنها

    سلام بر نرگس...

    دلتنگ بودم امدم

    ديدم

    دلتنگي

    .....

    سلام

    محيط اينجا قشنگتره دامنه پرواز رو براي پارسي بلاگ ثبت كردم ولي فعلا با ذهنيتم جور در نمياد بيام اينجا به هر حال شما كه اومدي.اميدوارم اينجا با اين فضاي آروم بتونيد رسالت وبلاگي خودتون روبهتر و مفيدتر انجام بدين.

    حضرت علي دلش ميگرفت به زهراش هم نميگفت شايد چون اون هم دلش ميگرفت...شايد نميخواست حضرت زهرا رو ناراحت كنه

    ولي اشكي كه تو آب چاه مي افتاد چي؟اشك مظلوم...شفاي مريض...خيري كه به همه ميرسه...به واسطه مهريه حضرت زهرا...

    موفق باشيد/خدانگه دارتون

    + محمد صادق 

    ري سلام

    تنهايان عالم سرگشته اوهام خويش اند ...

    تا بعد

    + محمد صادق 

    شيلام شيلام شد تا شيلام

    خوفي آبجي ؟ ( چون آيکوناش خيلي ذاقارته ديگه نمي ذارم )

    بابا دل و روده کامپوتر دراومد تا اين وبلاگ جيگولي ويگولي اومد بالا

    چه خبره همشيره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بعدشم شما كاري كه مي كني به فتوبلاگ راه بنداز ا

    چه خبره 300 تا عسك توي يه پست ؟؟؟

    خيلي بيتر تره !!!

    خب بذار ببينم اينجا چيا هست ؟؟

    ميگم Level ادبي شما خيلي زده بالا !! اين پست پاييني بسيار ثقيل بود

    هر چي خواستم تو مخم فرو كنم قضيه چيه ؟؟؟ نشد كه نشد !!! همش هنگ مي كرد و فرت و فرت Restartميشد همين جوري . ديگه اين آخريا خودش خود بخود بالا مي اومد و از نو Restart مي شد !!!

    ........................................

    دلم مي خواهد سر به سينه خدا بگذارم و غم سالهاي هبوط را زار زار بگريم . آن هنگام كه تكه اي از وجود نازنين خود را بر ما وديعه گذاشت كه : اخر عزيز من جز من كسي را نداري تو ؟ آخر اگر مي دانستي كه من چقدر به ات مشتاقم جان ميدادي !! و ما زير لب آرام زمزمه كرديم : با تمام راه باريكه هاي كج و معوج نرفته مان الهي و ربي ...

    ولي همه اش لق لقه زبان بود . يك تكه گوشت است ديگر . هر جوري كه بخواهي مي چرخاني اش . سر خودمان كلاه نگذاريم .

    و به همين راحتي همه سراشيب هاي پر سنگلاخي را كه غلت خورده بوديم و پايين امده بوديم ، دوباره رفتيم بالا ، تا نور ، اصلا تا خود ذاتش . يادت مي آيد ؟ خودش دستمان را گرفته بود !!!

    آخر ميداني ؟ با ما غريبه نيست كه ! اصلا ما اوييم . اصلا او ماست .

    مي بيني !!! وقتي اينجوري به دور و بر ديد مي اندازيم ديگر فرياد در گلو خفته ان پير طريقت كه : انا الحق هايش بر گوش چشم بستگان سنگين امده بود ديگر برايمان عجيب نيست ...

    ولي افسوس كه به همان راحتي كه صعود را تجربه مي كنيم به همان راحتي هم ، نه اصلا ، از آن راحت تر ؛ سقوط را تجربه مي كنيم ...

    بد مذهب جزئي از همان نيم ذات بد رنگ وجودمان شده ، سقوط را مي گويم .

    به همين راحتي ...

    ديدي به همين راحتي ...

    ولي بنازم به اين معرفت كه هنوز انتظارمان را مي كشد ...

    خدا منتظرمان است ...

    نمي خواهي كه چشم انتظارش بگذاري ...

    ولي دعا كن اين بار سقوط نكنيم ...

    دعا كن ...

    ولي يك چيزي خيلي برايم عجيب است ...

    عجب صبري خدا دارد ؟؟؟

    تا بعد

    محمد صادق

    + محمد صادق 

    اول سلام




    در پناه حضرت دوست

    معذرت ميخواهم

    اومدم اينجا به شما بگم

    دلتنگ نباشيد

    عطر گل نرگس را اسشمام ميكنيد

    و بي قراريهاتون به آرامش خواهد رسيد

    و دلتنگي هاي به وصال دلدار منجر خواهد شد

    اما

    نميدانم خود نيز صبر از كف دادم

    ببخششيد مرا

    سلام

    خواهر مهربون

    راستش نميدونم چي بگم

    و از كجا شروع كنم

    الان تهران دارد باران و برف ميبارد

    دوست دارم همين الان پاشم بروم

    بهشت زهرا (س)

    دوست درام بروم به اون قطعات قديمي

    لابه لاي اون كاجهاي سر به فلك كشيد

    تك تك قاب عكسها را نگاه كنم

    دلم براي اون نگاههاي با صفا و بي ريا تنگ شده

    چي دارم ميگم

    عجيبه

    انسان چقدر زود دلتنگ ميشه

    انسان چقدر ظرفش كوچك هست

    بگذار همين جا باز از ابوحمزه بخوانم

    شايد آرام شوم

    اي خداي من !

    اينك ناگزير اعتراف خويش به همه بدي ها را با اين نكته كامل ميكنم كه :

    من هرگز در نافرماني تو انگيزه گستاخي نداشتم

    چنين نبوده است كه ربوبيت تو را انكار كنم تا فرمانت را كوچك شمارم

    و لا بامرك مستخف

    يا خود را به كيفرت بسپارم يا تهديدت را دست كم بگيرم!

    انچه مرا به اين روز سياه نشانده است چيزي جر اين نبوده است كه :

    خطايي بر سر راه من زخ نمود و من ِ وسوسه گرم،

    آن خطاي زشت را آرايش و توجيه كرد.

    هوس نيز بر من چيره شد و شور بختي ام به ياري آن همه شتافت!

    و در اين ميان با سرا پرده ي عيب پوشي ات كه عمري وامدار ان بودم

    به غرور دچار شدم!

    چنين بود كه تور ا نافرماني كردم

    و با تو از در مخالفت در آمدم!!!

    اينك كيست كه مرا از دوزخ كيفرت دريابد؟؟

    + سيد محسن 

    به نام حضرت دوست

     <    <<    6