Image and video hosting by TinyPic یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.......کلبه ی احران شود روزی گلستان غم مخور
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، ثمره حکمت است و درستی از شاخه های آن . [امام علی علیه السلام]

نرگس* - من و گل نرگس

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
سلام بر تو ای مولای باران....(جمعه 86 شهریور 2 ساعت 11:43 صبح )

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
با توام!


چتر دلت را ببند


بگذار باران ببارد

خیس تر از این که نمی شوی!


تو را آب برده است

 
 
.
 
 
می آید ، می دانم می آید

با دامن دامن ستاره

با هزار هزار سرو

با خرمن خرمن شقایق

دسته دسته نرگس و مریم ...

می آید ، می دانم می آید

زیر نم باران

 با بوی یاس سفید و سرخ

فرو چکیده از ابرهای عاطفه

در فاصله روییدن

یاد آور یاس سپیده محمدی

می آید ، می دانم می آید

تا عدالت به پا ایستد

و شجره طیبه در زمین ریشه گیرد

و در سایبان آن آرامش توحید

هر دلی را آرام بخشد

می آید، می دانم می آید ...

مرحوم مهندس علاقمندان

 

 
 

و روزی ناگهانی خواهد آمد

کسی که مثل دریا بی قرار است

کسی که از دودمان صخره و موج

زلال و آبی و دریا تبار است

و دریا می نویسد نام او را

به روی ماسه های نرم ساحل

پریشان باد صحرا گرد بی تاب

پیامش می برد منزل به منزل

کسی می آید از آن سوی خورشید

بشارت می دهد آیینه ها را

لبالب می کند بوی حضورش

فضای خالی آیینه ها را

کسی می آید از سمت شکفتن

کسی همزاد ابر و باد و باران

زمین می خندد از شوق نگاهش

کسی همزاد ابر و باد و باران

زمین می خندد از شوق نگاهش

و گل، گل می کند در شوره زاران

سواری از فلق می آید این سو

به دنبالش سیاهی از سپیده

و می گیرد وضو با شبنم صبح

کنار لاله ای در خون تپیده

دو رکعت کربلا می خواند آری

شقایق را ترنم می کند او

دو رکعت نینوا و مسلخ عشق

گلو و خنجر و خون پرستو

قیامش قامت سبز حسین (ع) است

قیامت می کند این سرو قامت

گلویش نینوایی تازه دارد

قیامت می شود مردم، قیامت

علی (ع) در سجده هایش می زند موج

رکوعش انحنای ذوالفقار است

شهادت می دهد فرزند زهرا (س)

که پایان کتاب انتظار است

سلامت می کنم مولای باران

سلامی از سر دلتنگی و درد

بیا مردان عاشق سبز ماندند

در این خاک زمستان خیز دلسرد

زمین آوار یک درد قدیمی ست

بیا آقا، خدا اینجا غریب است

و تابوت عدالت روی دوش

گروهی مردم، مردم فریب است

به سقف شب نمی سوزد چراغی

صدائی جز صدای بی کسی نیست

اباذر مسلکان را پر شکستند

کسی یاد امام اطلسی نیست

زنان استخوانی، کودکان پیر

و مردانی اسیر لقمه ای نان

زمین در انحصار قوم قارون

نمی باری چرا ای روح باران؟

در این لم یزرع خاموش و بی روح

در دم کرده خاکستان دلسنگ

اقاقی های عاشق را عطش کشت

نمی باری چرا ای ابر دلتنگ؟

و می دانم که روزی خواهی آمد

به دنبالت سپاهی از سپیده

و می گیری وضو با شبنم صبح

کنار لاله ای در خون تپیده

معصومه ثانی

 
 
 
...
 
تو اگر مانده باشی
تو اگر در خانه باشی
من فقط به خانه تو آمدم
تا بگویم
آواز را شنیدم
تمام راه
از تو می خواستم
مرا باور کنی
که ساده هستم
تو رفته بودی
اکنون گفتم
که تو هستی
تو اگر نبودی
نمی دانستم
که می توانم
باران را در غیبت تو
دوست بدارم

 . . .

دلم را نذر آمدنت کردم باران

ببار باران

ببار

 

امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف السوء

 

 

 


» نرگس*
»» شاخه نرگس ( نظر)

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 34  بازدید
بازدیدهای دیروز: 3  بازدید
مجموع بازدیدها: 123510  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

نرگس* - من و گل نرگس
نرگس*
» آرشیو یادداشت ها «
دونه های انارم
» موسیقی وبلاگ » اشتراک در خبرنامه «
 
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن