• وبلاگ : من و گل نرگس
  • يادداشت : دلم تنگ است....
  • نظرات : 2 خصوصي ، 88 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    چه خندان

    چه گريان

    عمر گذران

    شاد زي

    + خيمه شيشه اي 

    خيمه شيشه اي

    بمناسبت شهادت حضرت رقيه (س)

    در ياهو مسنجر با ايجاد رومي اقامه عزا مينمايد .

    دوستاني که تمايل به شرکت در اين مراسم دارند مي توانند آي دي kheimeheshishihee را add نمايند تا نسبت به شرکت و دعوت (Invait)آنها اقدام شود

    زمان : پنجشنبه 3/12/85 ساعت 22:30

    مداح : کربلائي مهدي فاطمي نيا

    + ميثم 

    باز باران,اما اين بار بي ترانه!

    + ميثم 

    باز باران با ترانه

    مي خورد بر بام خانه

    يادم آيد كربلا را

    دشت پر شور و نوا را

    گردش يك روز غمگين گرم و خونين

    لرزش طفلان نالان زير تيغ و نيزه ها را

    باز باران با صداي گريه هاي كودكانه

    از فراز گونه هاي زرد و عطشان با گهرهاي فراوان

    مي چكد از چشم طفلان پريشان

    پشت نخلستان نشسته

    رود پر پيچ و خمي در حسرت لبهاي ساقي

    چشم در چشمان هم آرام و سنگين

    مي چكد آهسته از چشمان سقا بر لب اين رود پيچان باز باران

    باز باران با ترانه آيد از چشمان مردي خسته جان

    هيهات بر لب از عطش در تاب و در تب

    نرم نرمك مي چكد اين قطره ها روي لب شش ماهه طفلي رو به پايان

    مرد محزون دست پر خون

    مي فشاند از گلوي نازك شش ماهه بر لب هاي خشك آسمان

    با چشم گريان باز باران

    باز هم اينجا عطش آتش شراره

    جسمها افتاده بي سر پاره پاره

    مي چكد از گوشها باران خون و كودكان بي گوشواره

    شعله در دامان و در پا مي خلد خار مغيلان

    وندرين تفتيده دشت و سينه ها برپاست طوفان

    دستها آماده شلاق و سيلي

    چهره ها از بارش شلاقها گرديده نيلي

    وندرين صحراي سوزان مي دود طفلي سه ساله پر زناله

    پاي خسته دلشكسته

    روبرو بر نيزه ها خورشيد تابان

    مي چكد از نوك سرخ نيزه ها بر خاك سوزان باز باران

    باز باران قطره قطره

    مي چكد از چو

    + ميثم 
    باز باران بي ترانه
    باز باران ,با تمام بي کسي هاي شبانه
    مي خورد بر مرد تنها ,مي چکد بر فرش خانه
    باز مي ايد صداي چک چک غم...باز ماتم
    من به پشت شيشه ي تنهايي افتاده
    نمي دانم...نمي فهمم
    کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟؟؟؟
    نمي فهمم, چرا مردم نمي فهمند
    که ان کودک که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد
    کجاي ذلتش زيباست؟؟؟
    نمي فهمم..کجاي اشک يک بابا
    که سقفي از گل و اهن به زور چکمه هاي باران
    به روي همسر و پروانه هاي مرده اش ارام باريده
    کجايش بوي عشق وعاشقي دارد؟؟؟
    نمي دانم..نمي دانم چرا مردم نمي دانند
    که باران, عشق تنها نيست
    صداي ممتدش در امتداد رنج اين دلهاست
    کجاي مرگ ما زيباست...نمي فهمم!!!!؟
    ياد ارم, روز باران را
    ياد ارم مادرم در کنج باران مرد
    کودکي ده ساله بودم
    مي دويدم زير باران..از براي نان
    مادرم افتاد
    مادرم در کوچه هاي پست شهر ارام جان مي داد
    فقط من بودم و باران و گل هاي خيابان بود
    نمي دانم
    کجاي اين لجن زيباست؟؟؟؟
    بشنو از من, کودک من
    پيش چشمم, مرد فردا
    که باران هست زيبا از براي مردم زيباي بالادست
    و ان باران که عشق دارد ...فقط جاريست براي عاشقان مست
    و باران من و تو درد و غم دارد
    + ميثم 

    + ميثم 

    + ميثم 

    سلام خانوم! احتياج به حذف مطلب نبود! يه رد و نشون كافي بود! حق يارتون...

    سلام/ چه قدر اون چند خطي كه به ياد مهدي زين الدين اول اين پست گذاشتين آشناست!!! آها يه چيزايي داره يادم مي ياد! تا اونجايي كه ذهنم ياري مي كنه، اين يكي از دلنوشته هاي منه كه چند وقت پيش توي وبلاگم گذاشتم! حالا چي شده كه اومده اينجا(اونم بدون اسم و رسم) خدا مي دونه!!!

    (اين رسم همسايگي نيست!)

    نشد اوني كه مي خواستم

    شرمنده عزيزم

    :)

    سلام نرگس خوش بو :)

    چيزه...

    نرگس!

    پسووردتو بده من اين جمله رو درست كتم...

    تو دعا هم سانسور ميكني؟....

    منم ميخوام از اين به بعد واسه خودم كامنت بذارم

    عجب بابا........!

    سلام نرگسي ...
     <      1   2   3   4   5    >>    >